اخلاق کانتی
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 160564
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

رفاه اجتماعی
مباحث جامعه شناسی و مبانی نظری مرتبط با رفاه اجتماعی
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : حمید

کانت می نویسد « دیدار کسی که به هیچ یک از اوصاف و خواست پاک و نیکو آراسته نباشد اما شاد کام و خرسند از زندگی باشد در چشم بیننده بی غرض خوشایند نیست » اما این گفته با جمله دیگرش که می گوید « بسیاری از خصلت ها خوب و نیکو هستند و ولی هیچ ارزشی ، ذاتی و نا مشروط نیست و خوبی و نیکویی آن با نیت پشت آن سنجیده می شود » ، اندکی تناقض پیدا می نماید یعنی از یک طرف اعتقادی به ارزش و اخلاق ذاتی ندارد و نیت را عامل وجود و وسیله اصالت یک عمل خوب یا بد می داند و از طرفی دیده بی غرضانه یک بیننده را که به طور قطع ، از روی ظاهر عمل به نیت آن نمی تواند پی ببرد ، وسیله سنجش یک انسان می داند و این سنجش ، لاجرم زمانی می تواند درست باشد که از قبل برای یک انسان ، اوصاف و ارزش های ذاتی یا قراردادی به عنوان خوب یا بد متصور شده باشیم .پس کانت تأکید می نماید که « خواست خوب نه به دلیل نتیجه یا آثار خوب آن بلکه صرفا ًبه خاطر حکم و اراده ای که موجب آن شده خوب دانسته می شود » . همچنین  کانت وظیفه ایده آل عقل را اینگونه توصیف می نماید که « عقل به این خاطر نیست که خرد، خود را به آن بسپارد بلکه به خاطر این است که در جسم و آناتومی بدن خود بیندیشد و آفریدگار آن را ستایش کند و نه دخالت در طبیعت » اما کانت برترین غایت و هدف عملی عقل را « برقراری خواست نیکو » دانسته و نشانه آن را  حس خرسندی می داند که بعد از « وصول عقل به غایت خویش » به دست می آید در عین حال کانت این نکته را نیز اذعان می کند که هر رفتار خوبی را نمی توان خوب تصور کرد چرا که در پس رفتار خوب ممکن است نیت بدی نیز وجود داشته باشد ، همانند افرادی که هرگز چک بی محل و بدون پشتوانه نمی کشند نه برای اینکه این عمل غیر اخلاقی یا غیر قانونی است بلکه به این دلیل است که با کسب اعتبار بتوانند از چک های خود به جای پول نقد در بازار استفاده کنند . اما کانت تا جایی پیش می رود که می گوید « افراد انسانی که بر خلاف میل و خواسته و احساس لذتی که از این کار خوب می برند عمل مثبتی را تنها به خاطر وظیفه شناسی انجام می دهند در خور توجه است و عمل اخلاقی نامیده می شود » .جمله فوق ما را به یاد عرفا می اندازد که دارای درجات مختلفی از زهد  هستند علی الخصوص شکل سوم آن که به مفهوم کانتی بیشترنزدیک است . وی در مبحث گذر ازحکمت مردم پسند به مابعدالطبیعه اخلاق می نویسد : اگر چه انسان هایی یافت می شوند که کارهای بزرگ آنها را جز بر حق و یا بنیاد اخلاقی یا تحت عنوان زیبا و مردم پسند فداکاری نمی توان در غالب دیگری جای داد، اما چه بسا با نگاه های موشکافانه در درون (نیت) می توان رد پای منفعت طلبی را حس کرد . هر چند خود او نیز معترف است که این موشکافی (نیت) نه تنها در دیگران که حتی در وجود خود فرد نیز امکان پذیر نیست ( الهیون این وظیفه را بر عهده  خداوند قرار داده اند) کانت در جایی می پرسد که آیا مابعدالطبیعه اخلاق بهتر است یا فلسفه عملی مردم پسند و در پاسخ می گوید :« که اول مابعدالطبیعه اخلاق را  قبول می کنیم و بعد آن را در غالب مردم پسند، می سازیم ». کانت همچنین به فیلسوفان خرده می گیرد که آنها « گاهی اوقات برای تبیین چهارچوب اخلاقی که بتوان به وسیله اعمال و ارزشها خود ، حدود آن را برای افراد عامی مشخص کرده معجونی از اخلاق دینی ، سعادت ،کمال ، احساس اخلاقی وگاهی ترس از خدا را درست می نمایند » و به خورد مردم می دهند . وی اعتقاد دارد که قوانینن اخلاقی باید در حق هر آفریده خردمندی صدق کند و این مفهوم با اعتقاد الهیون تشابه و با مفهوم اخلاق آریستوگراسی نیچه که  برای هر طبقه و نژاد ، اخلاقی انحصاری قائل است تضاد عمیقی دارد. اما سؤالی که در اینجا مطرح می گردد این است که آیا هر شخصی می تواند ادعا کند که این یا آن را می توان جزء قوانین عام محسوب کرد چون من احساس می کنم؛ جواب کانت این است که « آن چیزی در عمل نیکو است که خواست را به وسیله مفاهیم عقل، (و درنتیجه نه از روی علل ذهنی بلکه به طورعینی ) یعنی بر اساس اصولی، معین کند که برای هر ذات خردمندی به طور عام معتبرباشد ، فرق است میان این [ نیکو] با پسندیده که تنها به واسطه احساس ناشی از علل صرفا ًذهنی که فقط نزد احساس این یا آن کس معتبر است، بر خواست موثر می شود و نه به عنوان یک اصل عقلی که برای هر کس معتبر است» اما در اینجا با بعد جدیدی از فلسفه کانت رو برو می گردیم و آن اصالتی است که او به عقل می دهد. عقلی که بر خواسته از جمع و عده کثیری از افراد است بدون توجه به دیدگاه ها ،غرض ورزی ها و یا بیماری های خاص وی ( که به عقل سلیم مشهور است). وی حتی جایگاه یک مفهوم را هنگامی به عنوان قانون می پذیرد که آن مفهوم ضرورتی نامشروط و عینی داشته باشد و در نتیجه دارای اعتباری عام باشد و در جای دیگر این تعریف را برای قانون ارایه می دهد:« قانون اصلی است عینی و معتبر برای همه هستی خردمند، اصلی که نفس باید بر اساس آن عمل کند و به سخن دیگر بایسته است » .در فلسفه کانت به مفهوم دیگری تحت عنوان وظیفه برمی خوریم که در نگاه اول به مجموعه تکالیفی اطلاق می شود که ممکن است یک شحص یا یک مکتب برای شخص دیگر تعیین نماید تا انجام دهد مانند تکلیفی که یک کودک از معلم خود دریافت می نماید و موظف به انجام آن است . و در عین حال می داند که با درست انجام دادن آن به نمره و در نهایت به قبولی در آن دست خواهد یافت اما کانت برای وظیفه تعریف و شرایط خاصی قائل است ، او نخست از وظیفه کامل یاد می کند ، وظیفه ای که هیچ استثنایی را به سود تمایل انسان روا ندارد و وظیفه را اینگونه تعریف می کند :« چنان عمل کن که گویی بناست که آن آیین رفتار تو، به اراده تو یکی از قوانین عام طبیعت شود » مثلا ًشخص با استعداد و توانایی که قدرت انجام یک عملی را دارد اما به علت تنبلی ، از انجام آن سرباز می زند احتمال کمی دارد که کار ( وظیفه ) او به عنوان قانونی باشد که همه افراد عالم از کوچک و بزرگ و زن و مرد آن را انجام دهند . کانت اعتقاد دارد که وظیفه اگر بناست به راستی مفهومی دارای اهمیت و اعتبار قانونگذارانه باشد، باید فقط به شکل بایسته  مؤکد ، و نه به هیچ [صورت] فرضی یا شروط دیگری بیان شود .بنابراین در نگاه کانت خوب « اتحاد پارسایی و خوشبختی ، و در نتیجه اتحاد قانون و فرد ، نظام و کنشگر است »  « خوب عملی منطبق با عقل و در نتیجه پیرو قانون اخلاقی است - که همان جستجوی عام در خاص باشد - که به طور موازی از طریق انتخاب رفتار های قابل تعمیم و با تلقی آدمی چون یک هدف و به یک وسیله تحقق می پذیرد ، انسان یک فاعل اخلاقی است ، به هنگامی که در جستجوی خوشبختی خود  و یا آن چیزی است که به عنوان نیکویی به او آموخته شده است  ..[و] هنگامی که به تکلیف گردن می نهد،  [تکلیفی ]که نیست جز دریافت اصول عام ، دریافتی که وظیفه شناخت است »  . کاجی می نویسد « طرح های فیلسوفانی چون کانت در پرتو سه پرسش مهم او چه می توانم بدانم ؟ چه می توانم انجام دهم ؟ به چه می توانم امیدوار باشم ؟ عیان هستند . در حالی که پرسش کلان  انسان کیست ؟ نمایان گر هدف فلسفی کانت است »  . « کانت اخلاق را به معنی وا داشتن و مجبور کردن ، که متکی بر عامل تابعیت است  اخلاق « دیگر پیرو  » می نامند ، یعنی مقررات وضع شده به وسیله دیگران ،که صورت امر و نهی پیدا کرده است ، تعیین کننده اخلاق است از نظر کانت ، این اخلاق هر چند شکل قانونی می تواند داشت باشد ولی اخلاق واقعی نیست . تنها اخلاق واقعی [ در نظر کانت ]، اخلاق خود پیرو  است که در آن فرد[ با استفاده از عقل خود] واضع و اجرا کننده مقررات برای مهار خود می باشد . در این مرحله اعمال فرد را ارزش ها و عقاید درونی و باطنی او مهار می کنند ». بنابراین خود پیروی اخلاقی یکی از بنیادی ترین مفاهیم فلسفه اخلاقی کانت است از نظر وی خود پیروی یا خود - قانون دهی ، انسان را از هر گونه وابستگی و حتی وابستگی به محتوای قانون اخلاقی می رهاند . به نظر او ، جز قانون اخلاقی که خاستگاه آن وجدان اخلاقی است ، هر فرمان دیگری مشروط است ، به باور کانت ، تنها قانون اخلاقی است که مطلق است ، چرا که بر بنیاد هیچ گونه پاداش و کیفر ، سنجیدن سود و زیان و حتی جستجوی سعادت نیست . به بیان او  « اخلاق نظریه ای درباره این که چگونه به سعادت برسیم نیست ، بلکه نظریه ای است درباره اینکه چگونه خود را شایسته سعادت سازیم است » از این جهت ، کانت کردار اخلاقی را که بر بنیاد خود پیروی است ، برخوردار از ارزش « مطلق » یعنی « ارج » می شمارد و برای دیگر کارها و فرمان ها از ارزش مشروط یعنی « بها » سخن می گوید. کانت تأکید می کند « در حوزه هدف ها ، هر چیز یا بهایی دارد و یا ارجی ، آنگاه دارای بها است که بتوان چیز دیگر که هم بهای آن است ، جانشین آن کرد ، ولی آنچه برتر از هرگونه بها است و از این رو نمی تواند « هم بهایی » داشته باشد ارجمند است ... تنها اخلاق و انسانیت .... است که دارای ارج است »  و بر این اساس « نظریه های پیاژه و کالبرگ که در صفحات آینده به آن خواهیم پرداخت با الهام از امانوئل کانت بر دستیابی به اصول اخلاقی تأکید دارند . اصول اخلاقی درونی شده ای که در انسان احساس وظیفه ایجاد می کند »  بنابراین همان گونه که گذشت « سنت فلسفی کانت بر این عقیده است انسان ها از قوایی عقلانی برخوردارند که با استفاده از آن ، نظم را بر جهان تحمیل می کنند »  . اما در عین حال این محتمل نیست که کانت به صورتی از نخبه گرایی- که در آن برخی به لحاظ بهره هوشی یا تسامحاً بهره عقلی بر دیگران برتری یابند- اعتقاد داشته باشد چنانکه وی درباره عقیده افلاطون مبنی بر اینکه فیلسوفان به عنوان انسان هایی برتر و جامع الشرایط حق پادشاهی یا قدرت ورزی دارند اینگونه اظهار نظر می کند که « اینکه شاهان ، فیلسوف شوند یا فیلسوفان ، شاه ، محتمل نیست اتفاق بیفتد و تازه چنین چیزی مطلوب نخواهد بود زیرا تصاحب قدرت همواره از قدر و بهای داوری آزادی عقل می کاهد »  . اگرچه هگل در برابر دیدگاه عقل گرای کانت معتقد است که وی عقل را مانند چیز ساکن یا ایستا تحلیل کرده و از یاد برده که نوع بشر و به همراه آن میراث اجتماعی ما متکامل می شود با وجود این به گفته پوپر ، هگل گستاخانه تصریح  می کند که کانت « نام دیالکتیک را دوباره زنده کرد و به مقام پر افتخار پیشین باز گرداند »  . در این باره کوزر می نویسد « کانت اگرچه بر پیشرفت بشری باور داشت اما تذکار بدبینانه ای را در این زمینه مطرح  می کند به نظر او تنازع میان انسان ها نیروی محرک و نهایی تاریخ به شمار می آید . او می گفت که انسان ها به جای آنکه به گونه ای هماهنگ تشکیل اجتماع دهند ، مستعد یک نوع « اجتماع پذیری غیر اجتماعی اند » بنا به استدلال کانت ، انسان ها به تشکیل اجتماع گرایش دارند ، زیرا تنها از این راه می توانند استعداد های طبیعی شان را بپرورانند ،  اما از جهت دیگر ، خودشان را از یکدیگر جدا نگه می دارند ، زیرا به طور غیر اجتماعی علاقه دارند هر چیزی را به شیوه مورد پسند خودشان داشته باشند ، از این رو ، پیشرفت تنها از رهگذر تنازع انسان ها تحقق می یابد ... پس پیشرفت چیزی جز پیامد تنازع های بی شمار میان افراد نیست . امکانات طبیعی برای رشد و کمال ، نه در افراد بلکه تنها در کل نوع بشر نمایان می شوند . نظر کانت درباره اهمیت ستیز ، بعدها به صورت یکی از نقاط عطف آیین هگلی در آمد ...»  . باری کانت بر این باور پای فشاری کرد که کسانی که سعی دارند به علمی دست یابند که هیچ گونه پیش فرضی را در خود نداشته باشد و هیچ چیز را مسلم نگیرد ، آرزوی خام در سر می پرورانند . به زعم کانت ، ما قادر نیستیم از هیچ شروع کنیم بنابراین بایستی بیش از همه به مجموعه ای از پیش فرض ها متوسل گردیم تا بتوانیم با تکالیف و یا تسامحاً وظایفی که داریم روبرو شویم و این پیش فرض ها را باید بی آنکه با  روش های تجربی علوم آزموده باشیم (چنانکه برخی به این مسئله باورمندند ) بپذیریم  « کانت معتقد است که تنها یک دستگاه مقولات وجود دارد که صادق و دگرگونی ناپذیر است و نماینده چهارچوب لایتغیر تجهیزات عقلی ما ـ یعنی « عقل » انسانی است و کشف این دستگاه امکان پذیر است »  و از این رهگذر « کانت عقل را پایه قانون زرین اخلاق قرار می دهد » اگرچه در این باره پوپر معتقد است « یقینا ً امکان پذیر است که کسی بتواند همانگونه که به طرفداری از قضیه های علمی استدلال می کند درستی اصول اخلاقی را به اثبات برساند یا حتی به همان وجه در هواداری از آن اصول ، دلیل بیاورد »  اما به هر روی پوپر معتقد است « کانت حق داشت که عقل را پایه « قانون زرین » [ اخلاق ] قرار می داد ، منتها یک نکته را باید در نظر داشت ، یقینا ً امکان پذیر است که کسی بتواند همانگونه که به طرفداری از قضیه علمی استدلال می کند ، درستی اصول اخلاقی را نیز به اثبات برساند یا حتی به همان وجه در هواداری از آن اصول دلیل بیاورد ، اخلاق در شمار علوم نیست ، اما اگرچه پایه عقلی به معنایی که در علوم اراده می شود برای اخلاق وجود ندارد ، پایه اخلاقی برای علم و مسلک عقلی وجود دارد »  و در نهایت پوپر بر این باور است که اگرچه « بزرگترین بیماری فلسفه عصر ما ، گونه ای نسبی گرایی عقلی و اخلاقی است [ و ] نسبی گرایی عقلی ، دست کم از پاره ای جهات ، پایه نسبی گرایی اخلاقی است »  . اما در عین حال « هیچ ملاکی برای حقانیت مطلق در دست نداریم ، اما یقینا ً در این زمینه پیشرفت می کنیم و در اینجا نیز مانند قلمرو امور واقع ، به بعضی کشف ها نائل می شویم ، اینکه بیرحمی و سنگدلی همیشه « بد » است و اینکه هر جا ممکن باشد باید از آن پرهیز کرد ، اینکه قانون زرین اخلاق [ کانت ] ، [یعنی هر چه به خود نمی پسندی به دیگران مپسند ]شاخصی نیکو است و اینکه در صورت امکان اگر به دیگران چیزی را بپسندیم که خود می پسندند ، آن قانون حتی نیکو تر هم خواهد شد اینها نمونه های ساده ولی بی نهایت مهم کشف در زمینه شاخص ها است »  . اما در مقابل ، دیدگاه های دیگری نیز هست که به طور ضمنی انتقادی را به دیدگاه فلسفی و اخلاقی کانت وارد می دانند . چنانکه مور بر این باور است که کانت و کسانی که معتقدند « یک عمل به شرطی خوب است که به گونه خاصی اراده شود » جز فیلسوفان مابعدالطبیعی اند که « نظریه های خویش را به جای خطاهای منطقی بر خطاهای معرفت شناختی مبتنی می کنند » .  با این وجود به زعم وارنوک چنین طرز تلقی از سوی مور در مورد « ... فیلسوفان اخلاق مابعدالطبیعی ، مثال مخصوصاً خوبی از ظاهر گرایی فوق العاده و شگفت آور ذهن  اوست »   نکته دیگر اینکه همان گونه که گذشت کانت در فلسفه اخلاق خود به « نیت » ارزش فراوانی می دهد تا جایی که گاهی نیت مندی فرد را به مثابه روح یک عمل در نظر می گیرد که می تواند در نهایت ارزش واقعی یک عمل اخلاقی را نشان دهد ، اما به هر روی چنین وزن دهی به مقوله نیت نیز می تواند انتقاداتی را به دنبال داشته باشد . نیچه از کسانی است که به این دیدگاه خرده می گیرد . وی یکی از دلایل مهم انحطاط اخلاقی ( مسیحی ) را این مسئله می داند که در این اخلاق هر چیزی با سنجه « نیت » سنجیده می شود در حالی که به صورت واقعی و بیرون آن نیت توجه نمی شود و این در نهایت موجب تقویت این دیدگاه می شود که « تنها اگر نیت خیر باشد کافی است و دیگر خیر یا شر بودن نتیجه عمل آن اهمیتی ندارد » و نیچه اساس ویژگی اندیشه مدرن امروز را که به نحوی با دیدگاه کانت نیز گره می خورد ، این گونه توصیف می کند که  : « ... داوری درباره اعمال افراد تنها با توجه به نیت نیک یا بد آنها است که صورت می پذیرد ، یعنی فاعل از فعل خود جدا دیده می شود » . به اعتقاد نیچه « اخلاق به معنایی که تا کنون بوده است ، یعنی اخلاق بر پایه نیت ، یک پیشداوری و شتاب کاری در تعبیر  و چه بسا چیزی گذرا و زمینه ساز بوده است ...که باید بر آن بر گذشت » بنابراین « اخلاق در معنایی که دانستیم ، چیزی جز تباهی و انحطاط نیست زیرا ارزش های ضد زندگی و در نهایت انتقام گرفتن از زندگی را رواج می دهد و سردمداران این اخلاق ، در این معنا ، خود جزو تباه شدگانند » .انتقاد ضمنی دیگر از سوی هورکهایمر و آدرنو مطرح شده که در « صنعت فرهنگی » به آن اشاره شده است  همان گونه که گذشت عقل و پیش فرض های بدیهی که نیازی به اثبات آنها احساس نمی شود یکی از   زمینه های اصلی پدید آورنده اخلاق بودند . این در حالی است که هوکهایمر و آدرنو بر این باورند که « کانت می گفت مکانیسمی سری در جان آدمی نهفته است که شهود مستقیم را به شیوه ای تدارک می بینند که می توان همه این نوع شهود ها را در نظام عقل ناب جای داد . اما امروز رمز این مکانیسم گشوده شده است و اگرچه همه ظواهر حاکی از آن است که این مکانیسم توسط همان کسانی برنامه ریزی می شود که داده های تجربی را عرضه می کنند ، یعنی توسط صنعت فرهنگ سازی ، ولی در واقع این مکانیسم توسط قدرت جامعه بر آنان تحمیل می شود . جامعه ای که به زعم همه ، تلاش ما برای عقلانی کردنش غیر عقلانی باقی می ماند »  . اما انتقاد دیگر به این نظریه از سوی میشل فوکو مطرح شده است . وی  نقش   قدرت را مورد تأکید قرار می دهد و معتقد است قدرت مانند انرژی ، همواره پایدار است و هیچگاه از بین نمی رود و تنها از صورتی به صورت دیگر تبدیل می شود و یا اینکه کارکرد آن از جزئی به جز دیگر ساختار ، منتقل می شود . به باور وی با اشکال قدرت شاید بتوان مبارزه کرد اما با اصل قدرت هرگز نمی توان مبارزه کرد و از دوران تجدد به این سو اگرچه ظاهرا ً قدرت کلیسا از میان رفت و نهاد کلیسا ضعیف شد ولی برخلاف ساده اندیشی بسیاری ، قدرت روحانی کلیسا هرگز از بین نرفت و هر چند که دیگر از بیرون و به وسیله هیچ نهادی اعمال نمی گردید اما به طرز موذیانه ای با توسعه و تکثر قدرت در « وجدان » فرد به واسطه آنچه که به تفرد اجتماعی منتهی شد ، تظاهر نمادین پیدا کرد . متفرد سازی که روشنفکران انجام دادند بخشی از قدرت کلیسا را به جای آنکه از بیرون اعمال شود به درون وجدانیات فردی انتقال داد و به عبارتی قدرت کلیسا برخلاف سابق به جای آنکه توسط کلیسا و از بیرون اعمال شود ، با این حکم اختصاصی و تأثیرگذار کانت که می گفت « فقط بر طبق قاعده ای عمل کنید که به وسیله آن می توانید در عین حال اراده کنید که قاعده مزبور قانون کلی و عمومی شود » قدرت چیزی شد که دیگر از درون اعمال می شود زیرا هدف کلیسا از اعمال قدرت روند کنترل افراد بود که کانت این کنترل را از میان نبرد . بلکه به درون انتقال داد  و در نهایت الیزابت آنسکمب بر این باور است که تصور قانون اخلاقی هیچ معنایی ندارد مگر آنکه ما به یک قانون گذار الهی معتقد باشیم که بسیاری از ما اساسا ً چنین اعتقادی نداریم و از سوی دیگر به زعم وی تصور کانتی از عقل بشر و نیروی قانون گذاری آن نیز تصوری ناساز وار و کاذب است »  . 

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
  • شوری سنج اب اکواریوم
  • کمربند چاقویی مخفی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رفاه اجتماعی و آدرس socialwelfare.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.